حنانه اسادات  هاشمیحنانه اسادات هاشمی، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
غزاله سادات غزاله سادات ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

حنـانه و غزاله کـوچـولـو

ســـوژه هـــای جدید از حنانه ...

وقتیــ از شیطنتهاتـــ خستـــه میشی ..... دخترمـــ خسته شدی مامانـــــ؟ 1 2    3     اینـــ عکس فقط خود حنانه نیست اگه گفتین منظورم از این عکس چیه ؟   بـــله درست حدس زدین نوشته های روی مبلــــ من .... خوبه تشکهاش 2رویه اس ...         خوبــــــــــ حاج خانوم توی کمد لباس مامان چیکار میکنی ؟     وقــــتی تو حیاطمون پیشی میبینی دیگه تکون نمـــخوری .... شیطونه میگه یه پیشی بیارم خونه دیگه تو خونه ام و بهم نرزیـــ....   ...
16 مرداد 1390

حنانه کوچولو - پســـت شـشم .

سلام دوستهای گلم ببخشید دیر کردم ریه هام عفونت کرده حالم زیاد خوب نیس امدیم ادرس عکسهای حنانه رو بزارم براتون ...     میام مفصل مینویسم چی شده نگرانم نباشین ...
9 آذر 1389

حنانه کوچولو - پســـت پنجـمـ .

بعضی موقعها احساس مسکنم خیلی خیلی تنهام   اصلآ بلد نیستم موقعی که این حس سراغم میام برم پیش حنانه و باهاش بازی کنم بیشتر خواب آلودم دلم میخواد بخوابم مثل پارسال این موقع که حامله بودم  به وبلاگ زمون دختریم سر میزنم هنوز بسیاری از دوستام سراغم و میگیرن اما به کسی جواب نمیدم نزدیک ۳ ساله که اپ نکردم  به وبلاگی پارسال برا خودم و دخیم درست کرده بودم سر زدم بیشتر دوستام خبر دارن امدم اینجا اما ...  دیروز حنانه دندون دومی رو هم در آورد  -۳هفته میشه که از درد و خارش گلوم که به خاط هوای آلودس زجر میکشم دیشب با شوهری رفتم پیش دکتر بهروز پشتیبان اونم گفت حساسیت ه و بیشتر به خاطر آلودگی هواس...  -دل...
14 آبان 1389

حنانه کوچولو - پســـت سومــ .

  اینم اولین پاییزی که تونستی خودت بری برگهای زردشو لمس کنی و کلی بخندی و بگی افتاااااد (برگ از رو درخت افتااااد)قربون اون افتاد گفتنت برم من   حنانه و شیطونیاش   حنانه و تاب بازی           بـــــــــــله ؟!!         من عاشق این عکستم ...
16 مهر 1389

حنانه کوچولو - پســـت دومــ .

  سلام دخی گلم خوبی خانومی ؟ الان از اریشگاه رسیدم دیدم شما خوابیدی مادر بزرگت کلی از دستت شاکی بود میگفت همش گریه کردی و ماما ماما گفتی قربون ماما گفتن برم من .... راستش امروز خیلی خوشحالم گلم می دونی چرا ؟ امروز تو آموزشگاه یکی از دخترها میگفت از شوهرش متنفره ... وای خیلی بده ها ..... ادم از شوهرش بدش بیاد.. اما خدا رو شکر من عاشق بابایی شما هستم ...   .   ..   ...   امروز که داشتی تخم بلدرچین میخوردی همش میگفتی به به اما دهن تو کج میکردی فیلمتو گرفتم انقدر بامزه شدی.... ماما...
23 ارديبهشت 1389

حنانه کوچولو - پســـت اول .

سلام ..به دوستهای گلــــــــــــــــمون ما دیر به اینجا امدیم ..البته موقع تولد حنانه اینجا تاسیس نشده بود ... خلاصه امدم از تولد زود هنگاه حنانه بگـــــــــــــــم روز 11 مهر 88 بود که احساس کردم حنانه کوچولوم دیگه تکون نمیخوره از اونجایی که اصلا شکم نداشتم نمیدونستم این ورجوک کجاس... خلاصه 24 ساعت صبــــــــــــــر کردیم ولی خبری نشد ... تا اینکه زنگ زدم به خانوم دکتـــــــــــــــــــر و جریان و گفتم اونم اورژانسی معاینه امــــــــ کرد و گفت اب امون... رحمم خیلی کمه و رحممــــ کوچولو و نی نی نمیتونه رشد کنه ..باید درشــــــ بیاریم... گفت الان برو بخواب بیمارستان تا تحتــــ نظر باشی ... منم ترســــــو ... تر س افتاد به جونم ک...
12 ارديبهشت 1389
1